besichtigen
transitiv۱. دیدن کردن از، به دیدن/ به تماشای چیزی رفتن؛ دیدن، نگاه/ تماشا کردن (آثار دیدنی)
Kirche, Museum, Stadt; Wohnung usw.
مثال ها:
به تماشای یک کلیسا رفتن؛ از یک کلیسا دیدن کردن
eine Kirche besichtigen
۲. بازدید کردن از، بازدید به عمل آوردن از
prüfend