beschleunigen
transitiv۱. تند (تر) کردن، سریع (تر)کردن
tr. (Schritt, Bewegung usw.); [hat]
۲. بیشتر/ زیاد (تر) کردن، بالابردن، افزایش دادن؛ شتاب دادن
tr. (Tempo usw.); [hat]
مثال ها:
حرکت تند شونده (فیزیک)
beschleunigte Bewegung
۳. شتاب داشتن، سرعت گرفتن
itr. (Fahrzeug)
مثال ها:
شتاب این اتومبیل خوب است، این اتومبیل خوب سرعت می گیرد
das Auto beschleunigt gut
۴. تند (تر) شدن، سریع (تر) زدن؛ سریع شدن
sich beschleunigen (Puls usw.)
۵. بیشتر/ زیاد (تر) شدن، افزایش یافتن، بالا رفتن؛ سرعت گرفتن
sich beschleunigen (Tempo usw.)
۶. جلو انداختن؛ تسریع کردن، سرعت بخشیدن به؛ تشدید کردن
tr. (Arbeit, Lieferung; Entwicklung usw.); [hat]
مثال ها:
مذاکرات را تسریع کردن
die Verhandlungen beschleunigen