berufen
transitiv۱. منصوب کردن؛ پیشنهاد کردن، دعوت کردن از؛ مامور کردن؛ گماشتن؛ احضار کردن
tr.; [hat]
مثال ها:عبارات کاربردی:
کسی را به ریاست/ به سمتی در وزارتخانه منصوب کردن
jmdn. zum Vorsitzenden/ ins Ministerium berufen
کرسی استادی رسمی دانشگاه فلان را به او پیشنهاد کرده اند
er ist als Ordinarius nach X berufen worden
دستم به چوب
ich will es nicht berufen ugs.
گوش شیطون کر تا به حال این کار همیشه با موفقیت انجام شده است
ich will es nicht berufen, aber bisher hat die Sache immer geklappt
۲. استناد کردن به چیزی/ به گفته کسی، چیزی را شاهد آوردن؛ اشاره کردن به؛ رجوع کردن
sich berufen auf Akk.
مثال ها:
به یک ماده قانونی استناد کردن
sich auf einen Artikel berufen
به چیزی رجوع (استناد) کردن
sich auf etwas berufen
۳. استیناف دادن
[hat]