beigen
transitiv۱. خم کردن؛ انحنا/ قوس دادن به
tr.
۲. خم شدن؛ انحنا/ قوس پیدا کردن
sich beigen
۳. پیچیدن؛ پیچ خوردن
itr., ist
مثال ها:
به خیابان دیگری/ به سمت راست پیچیدن
in eine andere Straße/ nach recht biegen
(از خیابانی به خیابان دیگر) پیچیدن
um die Ecke biegen
به طرف چپ پیچیدن/ پیچ خوردن
nach links biegen (Straße usw.)
دهکده را دور زدن
um das Dorf biegen
۴.
عبارات کاربردی:
آسمان هم که به زمین بیاید، به هر قیمیت (که شده)
auf Biegen oder Brechen ugs.