behandeln
transitiv۱. رفتار کردن با، رفتار/ برخورد [خوب یا بدی] داشتن با؛ تا کردن با [عا]؛ عمل کردن
Person, umgehen mit; [hat]
با کسی بدرفتاری کردن
jmdn. schlecht behandeln
با زندانیان رفتار انسانی داشتن؛ به زندانیان انسانیت کردن
die Gefangenen menschlich behandeln
با انسانیت رفتار کردن
mit Menschlichkeit behandeln
۲. چیزی را محرمانه نگهداشتن/ برای کسی بازگو نکردن
etwas vertraulich/ diskret behandeln
۳. (به نحوی با چیزی) کار کردن، مورد استفاده قرار دادن
Gerät usw.; [hat]
با دستگاهی طبق اصول کار کردن، به دستگاهی فشار نیاوردن
einen Apparat sachgemäß behandeln
۴. پرداختن به، مورد بحث/ بررسی قرار دادن؛ بررسی/ طرح/ مطرح کردن
Thema usw.; [hat]
مورد بحث/ بررسی قرار گرفتن؛ مطرح/ بررسی شدن
behandelt werden
(در کتابی) بتفصیل به مساله ای پرداختن
eine Frage (in einem Buch) ausführlich behandeln
در شور دوم بررسی کردن
in zweiter Lesung behandeln
۵. مداوا/ معالجه/ درمان کردن، مورد مداوا قرار دادن
Krankheit usw.; [hat]
(برای مداوای بیماریی) مراجعه کردن به
sich (gegen etwas) behandeln lassen von
پزشک معالج
der behandelnde Arzt
مریضی را مداوا کردن
einen Kranken behandeln
۶. (چیزی) زدن به؛ پرداخت کردن (با)؛ عمل آوردن (با)
mit Säure, Wachs usw.; [hat]
به فلزی اسید زدن
ein Metall mit Säure behandeln