wort dictionary
FADE

behagen

intransitiv

۱. لذت بخش بودن؛ خوش آمدن؛ مورد پسند بودن

[hat]

مثال‌ ها:

چیزی را پسندیدن، از چیزی خوشش آمدن، چیزی بابت طبع کسی بودن

etwas behagt jmdm.

این کار را هیچ نمی پسندم

das behagt mir ganz und gar nicht

از این خوشم نمی آید

das behagt mir nicht