begatten
transitiv۱. (با هم) جفت گیری کردن، با هم جفت شدن؛ مقاربت کردن؛ جماع کردن
sich begatten
۲. جفت شدن با، جفتگیری کردن با؛ مقاربت کردن
tr.; [hat]
مثال ها:
با مادیان جفتگیری کردن
die Stute begatten
۱. (با هم) جفت گیری کردن، با هم جفت شدن؛ مقاربت کردن؛ جماع کردن
sich begatten
۲. جفت شدن با، جفتگیری کردن با؛ مقاربت کردن
tr.; [hat]
با مادیان جفتگیری کردن
die Stute begatten