wort dictionary
FADE

bedienen

transitiv

۱. پذیرایی کردن از؛ رسیدن به؛ سرویس دادن به؛ خدمت کردن؛ سرو کردن

tr. (Kunde, Gast usw.); [hat]

مثال‌ ها:

اینجا از آدم خوب پذیرایی می شود/ می کنند

hier wird man gut bedient

کسی خدمتتان آمده است؟ سفارش داده اید؟ (سوال فروشنده)؛ به کارتان رسیدگی می شود؟

werden Sie schon bedient?

مسئول پذیرایی از این میز کیست؟ کی به این میز می رسد؟

wer bedient an diesem Tisch?

عبارات کاربردی:

حسابی خدمتش رسیدم/ حسابش را رسیدم/ سرویسش کردم

ich habe ihn richtig bedient ugs.

دیگر بسم است،‌ دیگر به اینجایم رسیده؛ برای هفت پشتم بسه!

ich bin bedient! ugs.

برای کسی خوش خدمتی (خوش رقصی) کردن

jdn. vorn und hinten bedienen

۲. از خود پذیرایی کردن، (برای خود غذا) کشیدن/ ریختن

sich bedienen (zugreifen)

مثال‌ ها:

خواهش می کنم بفرمایید (بردارید)؛ از خودتان پذیرایی کنید!

bitte, bedienen Sie sich!

۳. کارکردن با؛ اداره کردن؛ مسئول چیزی بودن؛ استعمال کردن

tr. (Gerät usw.); [hat]

مثال‌ ها:

کار کردن با این نوع ماشینها آسان است

Maschinen dieses Typs sind leicht zu bedienen

با این دستگاه چطور کار می کنند؟

wie wird dieser Apparat bedient?

این توپ را دو نفر باید اداره کنند، این توپ دو نفر مسئول می خواهد

das Geschütz wird von zwei Mann bedient

مسئول آسانسور بودن، آسانسورچی بودن

den Fahrstuhl bedienen

می توانی با این دستگاه کار کنی؟

kannst du diese Maschine bedienen?

با این دستگاه می شود راحت کار کرد

dieses Gerät ist leicht zu bedienen

۴. به کار بردن، به کار بستن، استفاده کردن از ؛ سود/ بهره جستن از

sich bedienen Gen;

مثال‌ ها:

تشبیهی/ روش خاصی بکار بردن

sich eines Vergleichs/ einer bestimmten Methode

لطفا از آسانسور استفاده بفرمایید

bitte bedienen SIe sich des Fehrstuhls

۵. انداختن، بازی کردن [برگی از همان خالی که انداخته شده است]

tr.; itr. (Kartenspiel)

مثال‌ ها:

باید خال خشت بازی کنی (در بازی ورق)

du musst Karo bedienen