bedenklich
Adjektiv۱. نگران کننده، وخیم
besorgniserregend
۲. حاکی از شک و تردید؛ حاکی از نگرانی؛ از روی شک و تردید؛ از روی نگرانی؛ نگران؛ شکاکانه
zweifelnd, besorgt
مثال ها:
این موضوع مرا به فکر انداخته است/ نگرانم کرده است
das stimmt/ macht mich bedenklich
۳. مشکوک
zweifelhaft
۴. قابل تامل
۵. با نگرانی؛ با شک و تردید
Grammatik
POSITIV | bedenklich |
KOMPARATIV | bedenklicher |
SUPERLATIV | am bedenklichsten |