wort dictionary
FADE

bedenken

transitiv

۱. در نظر گرفتن، فکر چیزی را کردن؛ مورد توجه قرار دادن؛ سبک سنگین کردن؛ دقت کردن؛ تامل کردن؛ اندیشه کردن

tr. (Folge usw.); [hat]

مثال‌ ها:

این امر را در نظر نگرفته بود/ مورد توجه قرار نداده بود

das hatte er nicht bedacht

اگر درست در نظر بگیریم/ دقت کنیم

wenn man es recht bedenkt

باید در نظر داشت/ در نظر گرفت/ توجه داشت که

es ist zu bedenken, dass

چیزی را به قدر کافی سبک سنگین کردن

etwas gründlich genug bedenken

۲. (به کسی) توجه دادن/ متذکر شدن/ یادآوری کدرن/ یادآور شدن که؛ به فکر واداشتن

tr. (jmdm.) zu bedenken geben, dass

۳. تامل/ فکر کردن، سبک سنگین کردن

sich bedenken

مثال‌ ها:

بی آنکه زیاد تامل کنم/ درباره اش فکر کنم

ohne mich lange zu bedenken

۴. چیزی را اعطا کردن به/ ارزانی داشتن به؛ چیزی نثار کسی کردن

tr. (mit einem Geschenk usw.)

مثال‌ ها:

به کسی هدیه ای دادن

jdn. mit einem Geschenk bedenken

۵. مورد ... قرار دادن

tr. (mit Applaus, mit Ehrungen usw.)

مثال‌ ها:

مورد ... قرار گرفتن

bedacht werden mit