wort dictionary
FADE

bedauern

transitiv

۱. دل کسی سوختن برای، تاسف خوردن به حال، متاسف بودن برای؛ همدردی کردن؛ دلسوزی کردن

Person; [hat]

مثال‌ ها:

اظهار تاسف برای کسی یا چیزی کردن

jdn. oder etwas bedauern

۲. متاسف بودن از (بابت)

Vorfall

مثال‌ ها:

من از این اهمال کاری خود متاسفم

ich bedauere mein Versäumnis

بسیار متاسفم از اینکه؛ جای تاسف است که ...

ich bedauere sehr, dass ...

جای/ مایه/ باعث تاسف است که

es ist zu bedauern, dass

متاسفم!

bedaure!

متاسفم که نتوانستم به موقع بیایم

ich bedauere, dass ich nicht rechtzeitig kommen konnte

متاسفانه باید به اطلاع شما برسانیم که ...

wir bedauern, Ihnen mitteilen zu müssen ...