beantragen
transitiv۱. تقاضای/ درخواست چیزی کردن، تقاضا/ درخواست دادن برای؛ تقاضانوشتن، تقاضانامه/ درخواست نوشتن
förmlich bitten; [hat]
تقاضای (اعطای) بورس کردن
ein Stipendium beantragen
تقاضای صدور گذرنامه/ اجازه اقامت/ ویزا کردن
einen Pass/ eine Aufenthaltserlaubnis/ ein Visum beantragen
تقاضای مرخص/ انتقال خود را کردن
Urlaub/ seine Versetzung beantragen
تقاضای سه همکار جدید کردن
drei neue Mitarbeiter beantragen
درخواست پذیرش کردن
die Aufnahme beantragen
۲. خواستار شدن، خواستار چیزی شدن؛ درخواست/ تقاضای چیزی کردن؛ پیشنهاد کردن؛ تقدیم (مجلس) کردن
Rechts., (fordern; vorschlagen); [hat]
مجازات مقصر را خواستار شدن، خواستار مجازات مقصر شدن
die Bestrafung des Schuldigen beantragen
درخواست تبرئه کردن
Freispruch beantragen
درخواست/ پیشنهاد تغییر دستور جلسه نمودن
die Änderunge der Tagesordnung beantragen
کمک مورد درخواست/ مورد تقاضا/ درخواستی/ پشینهادی
die beantragte Unterstützung