ausziehen
transitiv۱. لباس کسی را کندن / (از تنش) در آوردن، لخت کردن
tr. (Kind, Puppe usw.); [*][hat]
کفش های بچه را (از پایش) در آورد
کسی را (در پوکر) لخت کردن/ چاپیدن/ سرکیسه کردن
jmdn. (beim Pokern) bis aufs Hemd ausziehen
۲. لباس خود را کندن/ درآوردن، لخت شدن
sich ausziehen
لباسم را کنده بودم
ich hatte mich ausgezogen
لباس (کفش) خود یا کسی را درآوردن
sich oder jdn. ausziehen
۳. کندن، (از تن کسی) در آوردن
tr. (Kleidung); [*][hat]
می خواستم کتم را بکنم
ich wolle meine Jache/ (mir) die Jacke ausziehen
کفش و جوراب خود را کندن/ (از پای خود) در آوردن
Schuhe udn Strümpfe ausziehen
کفش هایت را در بیاور!
zieh dir die Schuhe aus!
۴. کندن، درآوردن، (بیرون) کشیدن
tr. (Unkraut, Feder, Nagel usw.); [*][hat]
۵. بیرون کشیدن، باز کردن؛ بلندتر/ درازتر/ بزرگتر کردن
tr. (Antenne, Fernrohr, Tisch usw.); [*][hat]
۶. کشیدن؛ کش آوردن
tr. (Seil, Gummiband usw.); [*][hat]
۷. استخراج کردن
tr.; Chem.; [*][hat]
قست هایی را از یک کتاب استخراج کردن
Stellen aus einem Buch ausziehen
۸. عصاره گرفتن
[*][hat]
۹. اسباب کشی کردن (از)، رفتن (از)؛ خالی/ تخلیه کردن (جایی را)
aus einer Wohnung usw.; [*][ist]; itr.
خیلی وقت است که (از خانه ی قدیمی) اسباب کشی کرده ایم
wir sind schon lange ausgezogen
۱۰. جایی را ترک کردن، خارج شدن از
aus besetzten Gebieten usw., itr.
۱۱. روانه/ عازم کاری شدن؛ دنبال کاری رفتن؛ (برای انجام کاری) حرکت کردن
zum Kapf; auf Abenteuer usw.; [*][ist]; itr.