wort dictionary
FADE

ausweichen

intransitiv

۱. [از خوردن به چیزی جلوگیری کردن]؛ راه دادن

einem Wagen, Fußgänger usw.; [*][ist]

مثال‌ ها:

تغییر جهت دادن تا به کسی یا چیزی نخوردن

jdm. oder etwas ausweichen

۲. جاخالی دادن

einem Schlag usw.; [*][ist]

مثال‌ ها:

جا خالی داد تا سنگ به او اصابت نکند

er wich dem Stein aus

۳. پرهیز/ اجتناب/ خودداری کردن از؛ گریختن از؛ طفره رفتن از

Dat. (vermeiden); [*][ist]

مثال‌ ها:

دیگر نمی توانست از رویارویی با خطر پرهیر کند

er konnte der Gefahr nicht mehr ausweichen

از نگاه من می گریخت، سعی می کرد چشمش به چشم من نیفتد

er wich meinen Blicken aus

(با شوخی) از جواب دادن طفره رفت/ خودداری کرد

er wich den Fragen (mit einem Scherz) aus

(عذر و) بهانه آوردن؛ جواب سربالا (طفره آمیز) دادن؛ دم به تله ندادن[عا]

ausweichende Antworten geben (eine ausweichende Antwort geben) (ausweichend antworten)

از خطر گذاشتن

einer Gefehr ausweichen

۴. امکان دیگری را انتخاب کردن؛ رو آوردن به؛ گریز زدن به

auf eine andere Möglichkeit usw. ausweichen

مثال‌ ها:

مجبور (ناگزیر) به انتخاب دیگری شدن

auf etwas ausweichen