wort dictionary
FADE

aussprechen

transitiv

۱. تلفظ کردن، ادا کردن

tr. (Wort usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

این لغت چطور تلفط می شود؟

wie wird dieses Wort ausgesprochen?

به تلفظ درنیامدن، تلفظ نشدن

nicht ausgesprochen werden Ling.

جمله ای را شمرده/ با لهجه خارجی ادا کردن

einen Satz deutlich/ mit fremdem Akzent aussprechen

۲. بر زبان/ به زبان آوردن، بیان کردن،‌ گفتن

tr. (Gedanken, Bedenken usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

او چیزی را بر زبان آورد که همه فکر می کردند

er sprach das aus, was alle dachten

درخواست کردن

einen Wunsch aussprechen

۳. مراتب [همدردی] خود را ابراز/ اظهار داشتن، ابراز/ اظهار کردن، ابراز/ اظهار [همدردی] کردن؛ عرض کردن

tr. (siene Anteilnahme usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

بسیار متاسفم از اینکه

ich möchte mein Bedauern aussprechen, dass

از کسی سپاسگزاری/ قدردانی/ تشکر کردن، مراتب امتنان/ قدردانی خود را نسبت به کسی ابراز کردن

jmdm. seinen Dank/ seine Anerkennung aussprechen

به کسی تسلیت گفتن

jemandem sein Beileid aussprechen

دعوت کردن

eine Einladung aussprechen

توصیه کردن

eine Empfehlung aussprechen

تبریک گفتن

jemandem Glückwünsche aussprechen

آرزوئی را ابراز کردن

einen Wunsch aussprechen

۴. اظهار نظر کردن درباره،‌ نظر خود را ابراز کردن درباره؛ عقیده ی خود را بیان کردن

[*]; sich aussprechen über Akk.(seine Meinung äußern)

مثال‌ ها:

در این باره اظهار نظر نکرد

er hat sich darüber nicht ausgesprochen

از کسی تمجید/ قدردانی به عمل آوردن

sich lobend/ anerkennend über jmdn. aussprechen

عقیده ی خود را راجع به چیزی (رک و راست) گفتن

sich über etwas aussprechen

درباره ی کسی یا چیزی اظهار نظر کردن

sich über jdn. oder etwas aussprechen

۵. درددل کردن، حرف زدن؛ حرفهای خود را زدن،‌ دل خود را خالی کردن

[*]; sich aussprechen (sein Herz ausschütten)

مثال‌ ها:

می خواست بالاخره یک وقت برای کسی درددل کند

er wollte sich endlich einmal aussprechen

می توانی حرفهایت را رک بزنی

du kannst dich offen aussprechen

۶. اعلام کردن،‌ به اطلاع رساندن

tr. (Urteil usw.)

۷. حرف خود را زدن/ تمام کردن؛ گفته ی خود را به پایان رساندن

itr. (zu Ende sprechen); [*][hat]

مثال‌ ها:

بگذارید حرفش را بزند،‌ بگذارید حرفش تمام شود

lassen Sie ihn aussprechen

لطفا بگذارید حرفم تمام بشود! (بعد شما صحبت کنید)

bitte lassen Sie mich aussprechen!

۸. پشتیبانی/حمایت/ دفاع کردن از، چیزی را تایید کردن؛ موافقت خود را با موضوعی اعلان کردن

sich für etwas aussprechen

۹. مخالفت کردن با،‌ مخالفت ورزیدن با؛ مخالفت خود را باموضوعی اعلان کردن

sich gegen etwas aussprechen

۱۰. حرفهای خود را زدن، اختلاف نظر های خود را رفع کردن/ بر طرف کردن

sich (mit jmdm.) aussprechen (zur Klärung von etwas)

۱۱. تلفظ شدن

[*][sich]

مثال‌ ها:

این کلمه را می شود به آسانی تلفظ کرد

dieses Wort spricht sich leicht aus