wort dictionary
FADE

ausschlagen

intransitiv

۱. جفتک/ لگد زدن (اسب)؛ [مج:] جفتک و لگد انداختن

itr. (Pferd); [*][hat]

۲. [زدن و دندان کسی را] خرد کردن

tr.; jmdm. etwas ausschlagen (Zahn usw.)

۳. پوشاندن (با)، روکش کردن (با)؛ پارچه کشیدن،‌کاغذ کشیدن،‌ استر کردن [و غیره]

tr. (mit Stoff, Papier usw.); [*][hat]

۴. رد کردن، نپذیرفتن،‌ قبول نکردن؛ صرف نظر کردن از (ادعای چیزی)، چشم پوشیدن؛ امتناع کردن

tr. (Angebot, Einladung; Erbschaft usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

از میراثی صرف نظر کردن

ein Erbe ausschlagen

پیشنهادی را نپذیرفتن

ein Angebot ausschlagen

۵. تکان خوردن، تغییر/ انحراف/ نوسان پیدا کردن؛ حرکت کردن (عقربه)؛ از حالت تعادل خارج شدن

itr., [*];hat/ ist (Zeiger, Waage, Pendel usw.)

۶. سبز شدن، برگ در آوردن، برگ دادن؛ باز شدن؛ شکفتن؛ جوانه زدن

itr., [*]; hat/ ist (Baum; Knospe usw.)

۷. [به سود یا زیان/ به گونه ای] تمام شدن؛ [خوب یا بد] از کار در آمدن؛ سرانجام/ عاقبت [خوب یا بدی] داشتن؛ منتهی شدن

itr., [*]; ist; ausschlagen zu

مثال‌ ها:

به زیان کسی تمام شدن

jmdm. zum Nachteil ausschlagen

سرانجام خوشی داشتن، به خیر گذشتن

gut/ zum Guten ausschlagen