ausnehmen
transitiv۱. درآوردن؛ برداشتن؛ بیرون آوردن
tr. (herausnehmen); [*][hat]
دل و روده (ی مرغ) را در آوردن
die Eingeweide (aus dem Huhn) ausnehmen
تخمهای پرنده ای را (از لانه اش)برداشتن
die Eier (aus dem Nest) ausnehmen
۲. شکم... را خالی کردن، پاک کردن، دل و روده... را در آوردن
tr. (Tier); [*][hat]
شکم حیوانی را خالی کردن
ein Tier ausnehmen
۳. خالی کردن، تخمها را دزدیدن از/ برداشتن از
tr. (Nest); [*][hat]
۴. مستثنی دانستن، مستثنی/ استثنا کردن؛ مشمول چیزی ندانستن؛ معاف کردن
tr. (ausschließen); [*][hat]
من هیچ کسی را مستثنی نمی دانم
ich nehme keinen aus
این گفته البته شامل حال او نمی شود
ihn muss ich natürlich von dieser Behauptung ausnehmen
۵. (به نظر) آمدن؛ خوردن، تناسب داشتن
sich ausnehmen
خوب (بد) به نظر آمدن (به چشم خوردن)
sich gut (schlecht) ausnehmen
۶. سرکیسه کردن، تیغ زدن
tr.; (Geld abnehmen)
کسی را سرکیسه کردن
jdn. ausnehmen