ausklingen
intransitiv۱. به پایان/ به اتمام رسیدن (با)، پایان/ خاتمه یافتن (با)
ausklingen mit (Lied, Feier usw.); [*][ist]
۲. صدای چیزی محو/ خاموش شدن
Glocke usw.
۱. به پایان/ به اتمام رسیدن (با)، پایان/ خاتمه یافتن (با)
ausklingen mit (Lied, Feier usw.); [*][ist]
۲. صدای چیزی محو/ خاموش شدن
Glocke usw.