wort dictionary
FADE

ausgehen

intransitiv

۱. (از خانه) بیرون رفتن؛ گردش رفتن

die Wohnung verlassen; [*][ist]

مثال‌ ها:

اغلب (می روند) بیرون غذا می خورند

sie gehen oft zum Essen aus

۲. جدا/ منشعب شدن از؛ شروع شدن از؛ منشا چیزی بودن؛ مبدا چیزی بودن؛ سرچشمه گرفتن از

ausgehen von (wegführen; seinen Asugang nehmen); [*][ist]

مثال‌ ها:

از این میدان چندین خیابان جدا می شود

von diesem Platz gehen mehrere Straßen aus

درد از ستون مهره ها شروع شد، منشا درد ستون مهره ها بود

die Schmerzen gingen von der Wirbelsäule aus

مبدا مسافرت مونیخ است

die Reise geht von Frankfurt aus

۳. از (جانب)... بودن؛ ناشی شدن از؛ بانی کاری بودن؛ سرچشمه گرفتن از

ausgehen von (zurückgehen auf, stammen von)

مثال‌ ها:

پیشنهاد از (جانب) او بود

der Vorschlag ging von ihm aus

خطرهای ناشی از اتومبیل

die Gefahren, die vom Automobil ausgehen

چیزی از جانب کسی است

etwas geht von jdm. aus

چیزی از چیزی ناشی می شود

etwas geht von etwas aus

۴. (از خود) پخش کردن، بیرون دادن،‌ ساطع شدن از؛ [مج:] سرشار/ لبریز/ مالامال بودن از، باریدن از (وجود کسی)

ausgehen von (ausgestrahlt werden)

مثال‌ ها:

بخاری گرمای مطبوعی داشت/ پخش می کرد

von dem Ofen ging eine behagliche Wärme aus

وجودش سرشار از صمیمیت است

meschliche Wärme geht von ihm aus

۵. بنا را گذاشتن/ قرار دادن بر، چیزی را مبنا قرار دادن؛ فرض کردن

ausgehen von (zugrunde legen)

مثال‌ ها:

بنا را بر فرض نادرستی گذاشتن

von einer falschen Annahme ausgehen

من بنا را بر این امر می گذارم که

ich gehe von der Tatsache aus, dass

فرض کنیم/ بنا را بر این (فرض) بگذاریم که...

gehen wir einmal davon aus, ...

فرض کنیم (مبنا را بر این فرض می گذاریم) که همه موافق باشند

wir gehen davon aus, dass alle einverstanden sind

۶. هدف کسی/ مقصود کسی چیزی بودن، چیزی را در نظر داشتن؛ (به) دنبال/ در پی چیزی گشتن

ausgehen auf Akk. (es absehen auf)

مثال‌ ها:

هدفش (از این پیشنهاد) تنها آن است که سود کلانی ببرد

er/ sein Vorschlag geht nur darauf aus, einen hohen Gewinn zu erzielen

هدفش کلاهبردای است

er geht auf Betrug aus

به دنبال طعمه رفتن؛‌ برای سرقت/ دستبرد رفتن

auf Beute ausgehen

خواهان چیزی بودن؛ چیزی را به عنوان هدف انتخاب کردن

auf etwas ausgehen

۷. انجامیدن به، رسیدن به، کشیدن به، نتیجه شدن؛‌ عاقبتی داشتن؛ به آخر/ به پایان رسیدن

gut usw. ausgehen

مثال‌ ها:

بازی/ گفت و گوها به کجا می انجامید؟ نتیجه بازی/ گفت و گوها چه شد؟

wie ist das Spiel/ die Unterrechnung ausgegangen?

قضیه ممکن است به جای باریکی بکشد/ عاقبت بدی داشته باشد

die Sache kann über ausgehen

(باز) به خیر گذشت

es ist (noch) gut ausgegangen

عواقب وخیمی خواهد داشت

das wird schlimm ausgehen

این کار به خوبی انجام یافته است

die Sache ist gut ausgegangen

۸. خاموش شدن

Feuer, Licht usw.; [*][ist]

۹. خاتمه یافتن، تمام شدن، به آخر رسیدن، ته کشیدن [عا] (پول؛ ذخیره)

zu Ende gehen, schwinden; [*][ist]

مثال‌ ها:

ذخیره (ی ما) تما شده است

der Vorrat ist (uns) ausgegangen

دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم، حرفمان ته کشیده بود

uns ging der Gesprächsstoff aus

عبارات کاربردی:

نفسم بند آمده بود،‌ نفسم در نمی آمد

mir war die Luft/ der Atem ausgegangen

۱۰.

=> frei 12; leer 1; straffrei

۱۱. ریختن (مو)

[*][ist]

مثال‌ ها:

موهای کسی می ریزد

jmdm. gehen die Haare aus

موهای او می ریزد

die Haare gehen ihm aus

۱۲. ختم/ منتهی شدن به

ausgehen auf Akk. (Wort usw.); [*][ist]

۱۳. نشأت گرفتن، مبتنی بودن

[Politik]

مثال‌ ها:

هر قدرتی از مردم نشأت می گیرد

alle Gewalt geht vom Volke aus

۱۴. ارسال شدن

[*][ist]

۱۵. پریدن (رنگ)

[*][ist]

۱۶. بی نصیب ماندن؛ سر کسی بی کلاه ماندن

leer ausgehen