wort dictionary
FADE

aus

kausal

۱. والسلام؛ تمام

(=> aus sein) (vorbei, zu Ende usw.)

مثال‌ ها:

والسلام، دیگر می رویم

aus, wir gehen jetzt!

(دیگر) تمام شدن، فاتحه اش خوانده شد [عا]

es ist aus

کتاب را تمام کردم/ تا آخر خواندم

ich habe das Buch aus (ausgelesen)

بسه دیگه!

aus jetzt!

تمام بودن

aus sein

درس (کلاس) تمام شده است

der Unterricht ist aus

بین ما هر چی بوده تمام شده است

es ist aus und vorbei zwischen uns

عبارات کاربردی:

کارش زار است

es ist aus mit ihm

۲. خاموش

ausgeschaltet usw.

مثال‌ ها:

روشن - خاموش

ein- aus (an Geräten)

چراغها خاموش (شود)

Licht aus! (ausmachen)

چراغ خاموش است

das Licht ist aus

خاموش بودن

aus sein

۳.

مثال‌ ها:

از ... [که نگاه کنیم/ که حساب کنیم و غیره]؛ از... به بعد

von... aus

عبارات کاربردی:

دیگر مانده ام معطل، دیگر تکلیفم را نمی دانم،‌ دیگر عقلم به جایی نمی رسد

ich weiß weder aus noch ein