aufschlagen
transitiv/intransitiv۱. (محکم) خوردن به، برخورد کردن به؛ اصابت کردن به
itr., [*]; ist; aufschlagen auf Akk./ Dat (aufprallen)
۲. شکستن (و باز کردن) (تخم مرغ؛ گردو؛ نارگیل)
tr. (Nuss, Ei usw.); [*][hat]
۳. (به بشکه شیر گذاشتن و آن را) باز کردن
tr. (Fass usw.); [*][hat]
۴. پای کسی خوردن/ با پا خوردن (به جایی)، پای خود را زدن (به جایی)
sich das Bein usw. ausschlagen
زانوی بچه به جایی خورد و زخمی شد
das Kind hat sich das Knie aufgeschlagen
۵. باز کردن
tr. (Buch, Buchseite, Augen usw.); [*][hat]
لطفا صفحه ی بیست و نه را باز کنید!
schlagt bitte Seite 29 auf!
۶. زدن؛ برپا کردن (چادر)
tr. (Zelt, Lager usw.); [*][hat]
چادر زدن
ein Zelt aufschlagen
۷. سوار/ نصب کردن
tr. (Gerüst, Bude usw.); [*][hat]
۸. قیمتهای خود را بالا بردن/ افزایش دادن، جنسهای خود را گران (تر) کردن
itr. (Händler); [*][hat]
۹. گران (تر) شدن
itr. (Ware); [*][hat]
۱۰. بالا رفتن، ترقی کردن، افزایش یافتن
itr. (Preis usw.); [*][hat]
۱۱. بالا بردن، افزایش دادن، اضافه کردن به کشیدن روی؛ اضافه بها را روی قیمت کشیدن
tr. (Preis usw.); [*][hat]
پنج درصد به قیمت جنس اضافه کردن/ روی جنس کشیدن
fünf Prozent auf den Preis aufschlagen
۱۲. سِرو زدن؛ ضربه ی اول را زدن (در بازی تنیس)
itr., tr. (Tennis usw.); [*][hat]
۱۳. برگرداندن (یقه؛ آستین)
[*][hat]
۱۴. بار گرفتن (بافتنی)
[*][hat]