aufrappeln
transitiv۱. (دوره ی نقاهت را پشت سر گذاشتن) دوباره جان گرفتن، دوبراه رو آمدن
[*]; sich aufrappen, sich wieder aufrappen (Kranke usw.)
۲. بزور پا شدن/ از روی زمین بلند شدن؛ به زحمت پا شدن؛ [مج:] بزور تصمیم گرفتن
[*]; sich aufraffen
مثال ها:
به زحمت (و با بی میلی) اقدام به کاری کردن
sich zu etwas aufrappeln