aufnehmen
transitiv۱. (از زمین) برداشتن؛ (از زمین) بلند کردن
tr. (aufheben); [*][hat]
دستکش را از زمین برداشتن
den Handschuh (von Boden) aufnehmen
تابوت را (از زمین ) بلند کردن
den Sarg aufnehmen
۲. جا دادن به؛ پذیرفتن، قبول کردن
tr. (Unterkunft bieten); [*][hat]
به فراریی در خانه خود جا دادن
einen Flüchtling in seinem Haus/ bei sich aufnehmen
این هتل دیگر مهمان نمی پذیرد
das Hotel kann keine Gäste mehr aufnehmen
۳. پذیرفتن، استقبال کردن از؛ پذیرا شدن
tr. (empfangen); [*][hat]
کسی را با آغوش باز/ به سردی پذیرفتن
jmdn. mit offenen Armen/ kühl aufnehmen
۴. پذیرفتن، قبول کردن؛ راه دادن [عا]
tr. (annehmen, zulassen); [*][hat]
کسی را در مدرسه ای/ در بیمارستانی پذیرفتن
jmdn. in eine Schule/ ein Krankenhaus aufnehmen
به عضویت حزب پذیرفته شد
er wurde (als Mitglied) in die Partei aufgenommen
به عنوان عضو پذیرفته شد
er wurde als Mitglied aufgenommen
مریضی را در بیمارستان پذیرفتن
jdn. im Krankenhaus aufnehmen
۵. گنجایش/ ظرفیت چیزی را داشتن، جا شدن برای؛ جا گرفتن
tr. (fassen, Platz bieten); [*][hat]
این هواپیما گنجایش دویست نفر را دارد
das Flugzeug kann 200 Personen aufnehmen
این باک گنجایش سی لیتر بنزین را دارد
der Tank kann dreißig Liter aufnehmen
در این سالن پانصد نفر جا می شوند
der Saal kann fünfhundert Leute aufnehmen
۶. گنجاندن در، وارد کردن در
tr.; aufnehmen in Akk. (mit einbeziehen); [*][hat]
داستانی را در جُنگی گنجاندن
eine Erwählung in eine Sammlung aufnehem
گفته ای را در صورت مجلس گنجاندن
eine Aussage in das Protokoll aufnehmen
۷. واکنش/ عکس العمل نشان دادن در برابر؛ استقبال کردن/ به عمل آوردن از؛ بازتاب/ واکنش/ عکس العمل داشتن؛ تلقی کردن
tr. (reagierenr auf); [*][hat]
مورد استقبال قرار گرفتن/ واقع شدن، استقبال شدن از، استقبال به عمل آمدن از
aufgenommen werden
واکنشش در برابر این خبر چه بود؟ با شنیدن این خبر چه واکنشی نشان داد؟
wie hat er die Nachricht aufgenommen?
تماشا گران از نمایشنامه استقبال پرشوری کردند،
das Publikum nahm das Stück begeistert auf
سخنرانیش بازتاب بدی داشت
seine Rede wurde übel aufgenommen
چیزی را توهین تلقی کردن
etwas als Beleidigung aufnehmen
۸. درک کردن؛ دریافت کردن؛ گرفتن [عا]
tr. (erfassen); [*][hat]
تاثیرات تازه ای دریافت کردن
neue Eindrücke aufnehmen
این شاگرد تیزفهم است/ زود (به آسانی) می گیرد/ مطالب را زود (به آسانی) درک می کند
der Schüler nimmt schnell (leicht) auf
مطلبی (کاری) را توهین تلقی کردن
etwas als Beleidigung aufnehmen
۹. خوردن
tr. (Nahrung); [*][hat]
غذا خوردن
Nahrung aufnehmen
۱۰. (به خود) جذب کردن، ( به خود) گرفتن، (به خود) کشیدن
tr. (absorbieren); [*][hat]
سلول ها اکسیژن جذب می کنند
die Zellen nehmen Sauerstoff auf
۱۱. آغاز/ شروع کردن، شروع به/ آغاز به کاری کردن
tr. (beginnen); [*][hat]
تحقیقات را/ تحصیل خود را آغاز کردن
die Ermittlungen/ das Studium aufnehmen
نبرد را آغاز کردن
den Kampf aufnehmen
چیزی را از سر گرفتن
etwas weider aufnehmen
دادرسی از سر گرفته شد
der Prozess wurde erneut aufgenommen
شرکت شروع به کار کرد
die Firma hat den Betrieb aufgenommen
۱۲. برقرار کردن
tr. (anknüpfen); [*][hat]
تماس برقرار کردن با، تماس گرفتن با
Kontakt aufnehmen mit
با کشوری مناسبات دیپلماتیک (روابط سیاسی) برقرار کردن
die diplomatischen Beziehungen zu einem Land aufnehmen
وارد مذاکره شدن با، از در مذاکره در آمدن با
Verhandlungen aufnehmen mit
با کسی رابطه برقرار کردن
mit jdm. Kontakt aufnehmen
۱۳. با کسی برابری/ رقابت کردن، از عهده/ از پس کسی برآمدن؛ حریف کسی شدن
es mit jmdm. aufnehmen; [*][hat]
در شنا نمی تواند با او برابری کند/ حریف او شود
im Schwimmen kann er es mit ihm nicht aufnehmen
حریف کسی شدن
es mit jdm. aufnehmen können
۱۴. عکس گرفتن از، عکس برداشتن از؛ عکس انداختن از
tr. (fotografieren); [*][hat]
۱۵. فیلم برداشتن از، فیلمبرداری کردن از، گرفتن، برداشتن
tr. (filmen); [*][hat]
۱۶. ضبط کردن (روی)
tr.; aufnehmen auf Dat. (Konzert, Sendung usw.); [*][hat]
موسیقی روی نوار کاست ضبط کردن
Musik auf Kassette aufnehmen
۱۷. یادداشت برداری کردن؛ تندنویسی کردن؛ گزارش تهیه کردن درباره؛ ثبت کردن؛ یادداشت کردن؛ نوشتن، تهیه کردن؛ صورت برداری کردن؛ نقشه برداری کردن [و غیره]
tr. (schriftlich festhalten); [*][hat]
مشخصات کسی را یادداشت کردن
die Personalien aufnehmen
از موجودی کالا صورت برداری کردن
den Bestand aufnehmen
۱۸. گرفتن، اخذ کردن؛ فراهم/ تهیه کردن
tr. (Kredit usw.); [*][hat]
از بانک اعتبار (قرض) گرفتن
bei der Bank einen Kredit aufnehmen
۱۹. (دانه) گرفتن
tr. (beim Stricken); [*][hat]
یک دانه گرفتن (در بافتنی)
eine Masche aufnehmen