auflesen
transitiv۱. (از روی زمین) دانه دانه جمع کردن
Scherben usw.; [*][hat]
۲. (گیر) آوردن، گرفتن (بیماری)
Krankheit usw.; [*][hat]
۳. پیدا کردن، گیر آوردن (و با خود بردن)
Person, Haustier usw.; [*][hat]
۱. (از روی زمین) دانه دانه جمع کردن
Scherben usw.; [*][hat]
۲. (گیر) آوردن، گرفتن (بیماری)
Krankheit usw.; [*][hat]
۳. پیدا کردن، گیر آوردن (و با خود بردن)
Person, Haustier usw.; [*][hat]