wort dictionary
FADE

assoziieren

schwaches Verb

۱. متصور شدن، تصوری را به چیزی مرتبط کردن، تداعی معانی کردن

[hat]

مثال‌ ها:

با برف سردی را متصور می شوم

mit Schnee assoziiere ich Kälte

۲. به هم پیوستن، متحد شدن (بدون عضویت رسمی در آن اتحادیه)

[sich] [sich zusammen schließen, sich anschließen]

۳. پیوند دادن

[hat]

۴. متحد کردن

[hat]