wort dictionary
FADE

anweisen

transitiv

۱. تعیین کردن برای،‌ (تخصیص) دادن به

jmdm. etwas anweisen (Platz, Zimmer, Arbeit usw.); [*][hat]

۲. دستور دادن به، تکلیف کردن به

beauftragen ; [*][hat]

مثال‌ ها:

دستور داشت که...

er war angewiesen, zu...

به کسی دستور دادن

jdn. anweisen

۳. آموزش/ تعلیم دادن، راهنمایی/ سرپرستی کردن، (به کاری)‌ وارد کردن؛ کار آموختن

Lehrling usw.; [*][hat]

مثال‌ ها:

کسی را در کاری راهنمایی کردن

jdn. bei etwas anweisen

۴. ترتیب پرداخت چیزی را دادن؛ پرداختن کردن؛ حواله کردن

Gels usw.; [*][hat]