wort dictionary
FADE

annehmen

transitiv

۱. پذیرفتن، قبول کردن؛ موافق بودن با

tr.; [*][hat]

مثال‌ ها:

پذیرفته شدن، قبول شدن، مورد قبول واقع شدن، مورد موافقت قرار گرفتن

angenommen werden

کمک/ دعوت کسی را پذیرفتن

jmds. Hilfe/ Einladung annehmen

پیشنهادی را پذیرفتن، با پیشنهادی موافق بودن

einen Vorschlag annehmen

رمان او مورد قبول (ناشر) قرار گرفت

sein Roman wurde (von Verlag) angenommen

کسی را در دبیرستانی پذیرفتن

jmdn. an einem Gymnasium annehmen

در شرکتی پذیرفته شدن/ کار پیدا کردن

bei einer Firma angenommen werden

کودکی را به فرزندی پذیرفتن

ein Kind annehmen

درخواست او مورد قبول واقع شده است

seine Bewerbung ist angenommen worden

۲. تصویب کردن، به تصویب رساندن، موافقت کردن با

tr. (Gesetz usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

تصویب شدن، به تصویب رسیدن، مورد تصویب قرار گرفتن

angenommen werden

۳. تحویل گرفتن

tr. Paket usw.; [*][hat]

۴. گمان/ تصور/ فکر/ خیال کردن؛ احتمال دادن؛ حدس زدن

tr. (vermuten); [*][hat]

مثال‌ ها:

گمان می کردم می خواستنی همراه بیایی

ich nahm an, dass du mitkommen wolltest

احتمال داده می شود که؛ احتمال می رود که

es wird angenommen, dass

فکر می کنم (حدس می زنم) که بیاید

ich nehme an, dass sie noch kommt

۵. فرض کردن، فرض/ بنا را بر چیزی گذاشتن؛ گرفتن

tr.; (voraussetzen); [*][hat]

مثال‌ ها:

فرض می کنیم مشخصاتی که به دست داده است درست باشد

wir nehmen an, dass seine Angaben stimmen

فرض می کنیم/ فرض را بر این می گذاریم/ گیریم که ...

nehmen wir an, dass ...; angenommen, dass ...

۶. خود را وقف پرستاری/ مراقبت از کسی کردن؛ [نیز:] به چیزی رسیدگی کردن؛ به چیزی پرداختن

sich annehmen Gen. (sich kümmern um)

مثال‌ ها:

خود را وقف پرستاری از کودکان بیمار کردن

sich der kranken Kinder annehmen

من به این مسئله رسیدگی خواهم کرد

ich werde mich der Sache annehmen

۷. (به خود) گرفتن؛ (به خود) جذب کردن، (‌به خود) کشیدن

tr. (Farbe, Geschmack; Tinte usw.); [*][hat]

۸. پیدا کردن؛ به خود گرفتن؛ [به شکلی] در آمدن

tr. (Aussehen, Gewohnheiet, Form usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

صدایش لحن التماس آمیزی پیدا کرد

seine Stimme nahm einen beschwörenden Ton an

شکل تازه ای پیدا کردن/ به خود گرفتن، به شکل دیگری درآمدن

eine neue Gestalt annehmen

شکل گرفتن

Gestalt annehmen

۹. اختیار کردن

einen neuen Namen, Glauben usw.; [*][hat]