wort dictionary
FADE

anmerken

transitiv

۱. (از رفتار/ از ظاهر کسی)‌ پیدا بودن/ معلوم بودن/ متوجه شدن/ فهمیدن/ پی بردن که؛ باریدن (از)؛ مشاهده کردن

jmdm. etwas anmerken; [*][hat]

مثال‌ ها:

(از رفتارش) پیداست که دستپاچه است

man merkt ihm seine Verlegenheit an

نگذار کسی متوجه شود که تو...

lass es die nicht anmerken, dass ...

ناآرامی او کاملا مشهود است

man merkt ihm seine Unruhe deutlich an

۲. بیان کردن، بیان داشتن، اظهار کردن، اظهار داشتن؛ عرض کردن، به عرض رساندن؛ ذکر کردن

bemerken, äußern; [*][hat]

مثال‌ ها:

در این مورد مایلم مطلب زیر را به عرض برسانم/ ذکر کنم

dazu möchte ich folgendes anmerken

۳. علامت زدن، علامت گذاشتن

markieren; [*][hat]