wort dictionary
FADE

abspringen

intransitiv

۱. پایین پریدن (از،‌از روی، از توی)

abspringen von/ aus (herunter-, herausspringen)

مثال‌ ها:

با چتر نجات به پایین پرید

er sprang mit dem Fallschirm ab

۲. پریدن (از)،‌ جست زدن (از)

vom Sprungsbalken usw.

۳. کنده/ جدا شدن، ورآمدن؛ پریدن (رنگ؛ لعاب)؛ لب پر شدن

Lack, Farbe; Emaille usw.

۴. دررفتن، در آمدن

Saite, Knopf usw.

۵. خوردن (به جایی) و برگشتن؛ کمانه کردن

Ball, Stein usw.

۶. منصرف شدن؛ ول/ ترک کردن،‌ کنار گذاشتن؛ خود را کنار کشیدن؛ بیرون آمدن؛ کناره گیری کردن

sich zurückziehen usw.

مثال‌ ها:

چندین نفر از شرکت کنندگان (ناگهان) منصرف شدند

mehrere Teilnehmer sind abgesprungen

تحصیل را ول کردن، ترک تحصیل کردن

vom Studium abspringen

از نقضع خود منصرف شدن، نقشه خود را کنار گذاشتن

vom seinem Plan abspringen

خود را از حزبی کنار کشیدن

von einer Partein abspringen