Zuflucht
diePlural: Zuflucht
Genitiv: NULL
۱. سر پناه، پناهگاه؛ جای امن، مأمن
vor Unwetter usw.
مثال ها:
به دنبالِ سر پناهی گشتن در، سر پناهی جستن در
Zuflucht suchen in Dat.
۲. پناه
in der Not
مثال ها:عبارات کاربردی:
او آخرین پناهِ من بود
er war meine letzte Zuflucht
به کسی / چیزی پناه بردن
bei jmdm./ etwas Zuflucht suchen
توانست به آن کشور پناه ببرد / در آن کشور پناهی پیدا کند
er fand in dem Land Zuflucht
به کسی / کسی را (در خانۀ خود) پناه دادن
jmdm. (in seinem Haus) Zuflucht gewähren
پناه بردن به، متوسل شدن به
Zuflucht nehmen zu (Drogen usw.)