wort dictionary
FADE

Zeugnis

das
Plural: Zeugnisse
Genitiv: ses

۱. کارنامه

Schulzeugnis

مثال‌ ها:

کارنامه گرفتن

Zeugnisse bekommen

نمره های خوبی در کارنامه گرفتن

gute Noten im Zeugnis haben

۲. گواهینامه؛ گواهی

Arbeitszeugnis, Armutszeugnis, Prüfungszeugnis, ärztliches Zeugnis usw.

۳. شهادت

Zeugenaussage

مثال‌ ها:

شهادتِ کذب / دروغ

ein falsches Zeugnis

در برابرِ دادگاه شهادت دادن

vor Gericht ein Zeugnis ablegen

عبارات کاربردی:

نشانۀ / گواهِ چیزی بودن، دال / گواه بر چیزی بودن، چیزی را رساندن، حاکی بودن از، حکایت کردن از

Zeugnis ablegen von

۴. شاهد، گواه، سند، مثال

Beweis

مثال‌ ها:

یکی از شواهدِ (گویای) هنرِ معماریِ مصرِ قدیم

ein (beredtes) Zeugnis der altägyptischen Baukunst