wort dictionary
FADE

Verständnis

das
Plural: Verständnis
Genitiv: ses

۱. درک؛ تفاهم؛ فهم؛ [نیز:] برداشت، استنباط

مثال‌ ها:

من این رفتارش را بخوبی درک می کنم

für sein Verhalten habe ich volles Verständnis

امیدوارم پوزشِ ما را بپذیرید، از این بابت عذر می خواهیم

wir bitten um Ihr Verständnis

در قبالِ کسی از خود تفاهم نشان دادن

jmdm. Verständnis entgegenbringen

وقت نا شناسی را به هیچ وجه نمی پسندد

für Unpünktlichkeit hat er kein Verständnis

من با این نوع آدمها میانه ای ندارم، حوصلۀ این جور آدمها را ندارم

für solche Leute habe ich kein Verständnis

من از نقاشی چیزی سرم نمی شود / چیزی نمی فهمم

ich habe kein Verständnis für Malerei

آن طور که من می بینم / استنباط کرده ام

nach meinem Verständnis