Topf
derGenitiv: (e)s
۱. دیگ؛ قابلمه؛ کماجدان
Kochtopf
مثال ها:عبارات کاربردی:
دیگ را روی اجاق گذاشتن / از روی اجاق برداشتن
den Topf auf den Herd setzen/ vom Feuer nehmen
همه را به یک چوب راندن
alles in einen Topf werfen ugs.
۲. گلدان
Blumentopf
۳. لگن؛ لگنِ بچه؛ ظرفِ شب
Nachttopf
۴. کاسه؛ ظرف؛ [در ترکیب اغلب:] ـ دان
Leimtopf, Milchtopf usw.