wort dictionary
FADE

Tisch

der
Plural: Tische
Genitiv: (e)s

۱. میز؛ [نیز:] میز غذا؛ سفره

مثال‌ ها:

همیشه سر این میز می نشیند

er sitzt immer an diesem Tisch

دور/ پشت میز

um den/ hinter dem Tisch

چیزی را از روی میز برداشتن

etwas vom Tisch nehmen

این میز اشغال است/ رزرو شده است

der Tisch ist besetzt/ reserviert

میز را/ سفره را چیدن

den Tisch decken

میز را/ سفره را جمع کردن

den Tisch abräumen

موقع غذا، در مدت صرف غذا، سر غذا، سر میز غذا

bei Tisch

مشغول صرف غذا هستند، سر غذا هستند، دارند غذا می خورند

sie sitzen bei Tisch

قبل از/ بعد از (صرف) غذا

vor/ nach Tisch

از سر میز غذا/ از سر سفره بلند شدن

vom Tisch aufstehen

رفتن و سر میز غذا/ سر سفره نشستن

sich zu Tisch setzen; sich an den Tisch setzen

رفته است ناهار/ غذا بخورد

er ist zu Tisch gegangen

میز غذا را برچیدن

den Tisch abdecken

بفرمایید! (غذا حاضر است)

bitte zu Tisch!

عبارات کاربردی:

قال قضیه کنده شده است

die Sache ist vom Tisch

قضیه را یکسره کردن، قال قضیه را کندن

mit etwas reinen Tisch machen ugs.

جدا شده، متارکه کرده

getrennt von Tisch und Bett (sein)

در نظر نگرفتن، برگذار نکردن

unter den Tisch fallen lassen

در نظر گرفته نشدن، برگذار نشدن

unter den Tisch fallen