Stange
diePlural: Stangen
Genitiv: NULL
۱. میله؛ [نیز:] چوبدستی، چوب (بلند)؛ تیر، دیرک؛ دکل
عبارات کاربردی:
یک کارتون/ قراصه/ باکس سیگار
eine Stange Zigaretten
کسی را تشویق کردن
jdn. bei der Stange halten ugs.
یک دست کت وشلوار دوخته
ein Anzug von der Stange
دوخته
von der Stange (Kleidung)
وا ندادن، شُل ندادن، (کاری را) تا آخر ادامه دادن، (در کاری) پایداری نشان دادن
bei der Stange bleiben ugs.
طرف کسی را گرفتن، از کسی پشتی/ طرفداری/ حمایت کردن
jdm. die Stange halten ugs.
خیلی پول می برد، خیلی خرج بر می دارد
das kostet eine Stange Geld
یک خروار پول، کلی پول
eine Stange Geld ugs.