Sprung
der۱. پرش؛ جست؛ خیز؛ جهش
با یک جستِ / خیزِ بلند
mit einem großen Sprung
خیز برداشتن
zum Sprung ansetzen (bes. Raubtier)
پریدن؛ جست زدن
einen Sprung machen/ tun
به هوا پریدن
einen Sprung in die Luft machen
۲. پرش
Hochsprung, Weitsprung usw., auch Turnen
۳. شیرجه
Wassersprung
۴. تَرَک
Riss
این بشقاب ترک دارد / ترک برداشته است
der Teller hat einen Sprung
سقف ترک خورده / ترک برداشته است
die Decke hat Sprünge bekommen
۵.
قدمِ / گامِ بزرگی به جلو، پیشرفتِ بزرگ
ein großer Sprung nach vorn
از این شاخه به آن شاخه پریدن
Sprünge machen (in einer Rede usw.)
حالا نشانت می دهم، باز هم همدیگر را می بینیم
dir werde ich auf die Sprünge helfen! ugs.
زیرِ بالِ کسی را گرفتن؛ [نیز:] (با اشاره) به کسی کمک کردن، به کسی رساندن
jmdm. auf die Sprünge helfen ugs.
دستِ کسی را خواندن
jmdm. auf die Sprünge kommen ugs.
در شرفِ / در صددِ رفتن بود، داشت می رفت بیرون
er war auf dem Sprung fortzugehen
با این وضع وسعش به جایی نمی رسد / زیاد نمی تواند ولخرجی کند
da kann er keine großen Sprünge machen ugs.
تا آنجا راهِ زیادی نیست، تا آنجا فقط یک تُکِ پا / یک خیزِ آهو راه است / دو سه قدم بیشتر نیست
es ist nur ein Sprung bis dorthin
سری / سرِ کوتاهی (به کسی) زدن؛ یک تُکِ پا پیشِ کسی رفتن [عا]
auf einen Sprung (bei jmdm.) vorbeikommen