Soll
dasPlural: Solls
Genitiv: s
۱. سهمیه، سهمیه ی مقرر (از کار)؛ [حسابداری:] ستون بدهکار، بدهکار؛ بدهی
مثال ها:
سهمیه ی مقرر خود را انجام دادن/تحویل دادن [و غیره]
sein Soll erfüllen
(ستون) بدهکار و بستانکار
Soll und Haben
من سهم خودم از کار را انجام داده ام
ich habe mein Soll erfüllt