wort dictionary
FADE

Schluss

der
Plural: Schlüsse
Genitiv: es

۱. پایان، آخر، خاتمه، اتمام، ختم

unz. (Ende, Abschluss)

مثال‌ ها:

در پایان جلسه

am Schluss der Sitzung

کمی مانده به پایان برنامه

kurz vor Schluss der Veranstaltung

تا (لحظه ی) آخر ماندن

bis zum Schluss bleiben

در پایان، در خاتمه، آخرش [عا]

zum Schluss [sagte er ...]

دیگر باید کارمان را به آخر برسانیم/ تمام کنیم

wir müssen jetzt zum Schluss kommen

ساعت ده کارمان تمام است/ دست از کار می کشیم/ تعطیل می کنیم

um 10 Uhr ist Schluss

عبارات کاربردی:

والسلام!

Schluss!

بس است دیگر!، تمامش کن دیگر!

Schluss damit!

۲. دست (از کاری) کشیدن؛ (کاری را) تمام/ تعطیل کردن؛ کاری را کنار گذاشتن؛ [نیز:] (با کسی) قطع رابطه کردن

Schluss machen (mit)

مثال‌ ها:

به چیزی خاتمه دادن، چیزی را ترک کردن

mit etwas Schluss machen

با کسی قطع رابطه (عاشقانه، دوستی) کردن

mit jdm. Schluss machen

امروز زودتر دست (از کار) می کشیم/ (کارمان را) تمام می کنیم

wir machen heute früher Schluss

سیگار کشیدن را کنار گذاشتن

mit dem Rauchen Schluss machen

خودکشی کردن

mit sich/ mit dem Leben Schluss machen

۳. آخر، ته، پایان

eines Buches, Films usw.

مثال‌ ها:

آخر نامه، پایان نامه

der Schluss des Briefes

در آخر قطار، در ته قطار

am Schluss des Zuges

۴. نتیجه گیری، استنتاج، نتیجه

Folgerung

مثال‌ ها:

از چیزی نتیجه گرفتن که ...

aus etwas den Schluss ziehen, dass ... (=> schließen 14)

به این نتیجه رسیده ام که ...

ich bin zu dem Schluss gekommen, dass ...