Scham
diePlural: Scham
Genitiv: NULL
۱. خجالت، شرم، شرمساری، حیا، حجب، آزرم؛ مایه ی شرمساری، مایه ی ننگ
مثال ها:عبارات کاربردی:
خجالت کشیدن، احساس خجالت کردن، خجلت زده/ شرمنده شدن
Scham empfinden
خجالت نمی کشی؟ شرمت نمی آید؟
hast du denn keine Scham?
از چیزی غرق در خجالت شدن، از چیزی خجالت کشیدن/ خجل شدن
voller Scham über etwas sein
از خجالت سرخ شدن
vor Scham rot werden
از خجالت سرخ شد
sie wurde rot vor Scham
داشتم از خجالت آب می شدم
ich hätte vor Scham in den Boden versinken können
بازی در نیاور، لازم نیست جانماز آب بکشی؛ [در موقع صرف غذا:] تعارف نکن
nur keine falsche Scham!
۲. شرمگاه، (محدوده ی) آلت تناسلی؛ [مج:] برهنگی، عورت
عبارات کاربردی:
(برهنگی) خود را پوشاندن
die Scham bedecken/ verhüllen poet.