Runde
die۱. جمع، محفل، حلقه؛ دوره
unz. (Gesellschaft)
در آن جمع کسی او را نمی شناخت
niemand in der Runde kannte ihn
۲. دور
Runde Bier usw.
دور بعدی را من مهمان می کنم
ich spendiere die nächste Runde
به جمع حاضرین یک آبجو تعارف کردن
eine Runde Bier ausgeben
۳. دور، گشت
Rundgang
گشتی زدن
eine Runde machen
پاسبان ها داشتند گشت می زدند که ...
die Polizisten machten gerade ihre Runde, als ...
یک دور دویدن/ چرخ فلک سوار شدن
eine Runde laufen/ Karussel fahren
قدمی/ گشتی زدن
eine Runde drehen
دوری/ گشتی در پارک زدن
eine Runde durch den Park machen
۴. دور گشتن، دست به دست گشتن؛ [مج:] دهان به دهان گشتن، (همه جا) پخش شدن؛ [پزشک:] بازدید روزانه ی خود را انجام دادن
die Runde machen
چیزی همه جا پخش می شود (دهن به دهن می گردد)؛ چیزی دست به دست می گردد
etwas macht die Runde
پیاله را دور گرداندن/ دست به دست گرداندن
den Becher die Runde machen lassen
جام دست به دست می گشت، جام را دور می گرداندند
der Pokal machte die Runde
۵. دور
Sp.
به دور بعدی مسابقات قهرمانی دست یافتن
die nächste Runde der Meisterschaft erreichen
در دور آخر دوی ده هزار متر
in der letzten Runde beim 10000-m-Lauf
دور سوم مذاکرات
die dritte Runde der Gespräche
دونده در دور آخر از همه جلو زده است
der Läufer hat auf der letzten Runde alle überholt
۶. روند، دور (بوکس)
Boxen, Ringen
در روند سوم دست از مبارزه کشیدن
in der dritten Runde aufgeben
کسی را (با حمایت مالی) از مشکلات درآوردن
jdm. über die Runden helfen
(با کوشش و استفاده از امکانات مالی) مشکلات را از پیش پا برداشتن
über die Runden kommen