Rede
die۱. صحبت، حرف، گفته، سخن، گفتار، بیان؛ [نیز:] شایعه
unz.
صحبت را کشاندن به، صحبت چیزی را پیش آوردن/ پیش کشیدن
die Rede bringen auf Akk.
در صورتی که صحبتش شد/ پیش آمد، اگر صحبت به آنجا کشید
wenn die Rede darauf kommen sollte
حرف کسی را قطع کردن، توی حرف کسی پریدن [عا]
jmdm. in die Rede fallen
من هم که همین را می گویم، حرف من هم همین است
das ist ja meine Rede
یک وقتی صحبت این بود که
es war einmal die Rede, dass
همین الان داشتیم صحبت تو را می کردیم/ از تو حرف می زدیم
gerade war von dir die Rede
موضوع چیست؟، صحبت بر سر چیست؟، از چی دارید صحبت می کنید؟ (داری صحبت می کنی؟)
wovon ist die Rede?
تا به حال صحبتی/ حرفی از این موضوع در میان نبود
davon war bisher nie die Rede
مسئله این نیست، منظور من این نیست، صحبت (بر) سر این نیست
davon ist nicht die Rede
حرفش را هم نزنیم!، حرفش را نزن!، محال است!، به هیچ وجه مطرح نیست! (غیر ممکن است!)
davon kann keine Rede sein!
شایعه است که ...، می گویند که ...
es geht die Rede, dass ...
صحبت از این جریان/ موضوع نبوده است
von dieser Angelegenheit ist nicht die Rede gewesen
لاف زدن، قمپز آمدن
große Reden schwingen
(در مورد چیزی) از کسی توضیح/ حساب خواستن، (از بابت چیزی) کسی را مؤاخذه/ بازخواست کردن
jdn. (wegen etwas) zur Rede stellen
به کسی بازخواست/ حساب و کتاب پس دادن (در مورد)، (چیزی را) برای کسی توجیه کردن، جوابگو بودن؛ [نیز:] خود را تبرئه کردن
jdm. Rede (und Antwort) stehen (über Akk.)
قابل ذکر نیست!، حرفش را هم نزنیم!، ناقابل است! (قابل گفتن نیست، ارزش گفتن را ندارد، اهمیتی ندارد)؛ قابلی ندارد!، اختیار دارید!
das ist nicht der Rede wert!
خلاصه (ی کلام) اینکه، لب مطلب اینکه، سرتان را درد نیاورم
der langen Rede kurzer Sinn
همه اش حرف است/ حرف مفت است
nichts als Reden!
۲. سخنرانی، نطق، خطابه، خطبه
Ansprache
سخنرانی/ نطق کردن، سخنرانی ای/ نطقی ایراد کردن، سخن راندن
eine Rede halten
سخنرانی او به مناسبت ...
seine Rede anlässlich ...
سخنرانی کوتاهی/ بلندی به مناسبت روز درختکاری
eine kurze/ lange Rede zum Tag des Baumes
در نطق خود خطاب به ملت
in seiner Rede an die Nation
۳. نقل قول مستقیم/ غیر مستقیم (دستور زبان)
direkte/ indirekte Rede