Puls
derPlural: Pulse
Genitiv: es
۱. نبض
مثال ها:
نبض کسی را گرفتن؛ [مج:] مزه ی دهن کسی را فهمیدن
jdm. den Puls fühlen
نبضش تند کار می کند/ نامنظم می زند
der Puls geht schnell/ schlägt unregelmäßig
ضربان تند/ کند نبض
hoher/ niedriger Puls
۱. نبض
نبض کسی را گرفتن؛ [مج:] مزه ی دهن کسی را فهمیدن
jdm. den Puls fühlen
نبضش تند کار می کند/ نامنظم می زند
der Puls geht schnell/ schlägt unregelmäßig
ضربان تند/ کند نبض
hoher/ niedriger Puls