Pech
dasPlural: Peche
Genitiv: (e)s
۱. بد، بدشانسی، بدبیاری، بدبختی، بداقبالی
unz. (Missgeschick)
مثال ها:عبارات کاربردی:
بد آوردن (در)، بدشانس بودن (در)؛ شانس نداشتن (در)
Pech haben (bei, in)
واقعاً/ خیلی بد آوردن
großes Pech haben
همیشه چیز بدی گیر کسی آمدن/ به تور کسی خوردن
immer Pech mit etwas haben
بد آوردیم؛ بد آوردی
Pech gehabt!
بدشانسیم این بود که هر دو همکارم را از دست دادم
ich hatte das Pech, beide Mitarbeiter zu verlieren
پشت سر هم بد می آورد، بد پشت بد می آورد [عا]
er wird wirklich vom Pech verfolgt
در بازی (قمار) بدبیاری آوردن
Pech im Spiel haben
سر چیزی بدبیاری آوردن
mit etwas Pech haben
عجب بدشانسی ای!
so ein Pech!
۲. قیر
Masse