wort dictionary
FADE

Niederschlag

der
Genitiv: (e)s

۱. بارندگی، ریزش، بارش (باران، برف)؛ نزولات آسمانی

bes.

مثال‌ ها:

ریزش هایی به صورت باران و برف

Niederschläge in Form von Regen und Schnee

بارش رادیواکتیو

radioaktiverniederschlag

۲. ناک دون، ضربت یا مشتی که کسی را به زمین افکند

Boxen

مثال‌ ها:

ضربه ی فنی کردن

durch Niederschlag besiegen

۳. رسوب، ته نشست

۴. منعکس شدن در، آشکار/ نمودار شدن در، بازتاب/ انعکاس/ تأثیر داشتن در، تجلی کردن در

seinen Niederschlag finden in Dat.

مثال‌ ها:

در چیزی بازتاب داشتن، در چیزی تجلی کردن، در چیزی منعکس شدن

seinen Niederschlag in etwas finden