Mitte
die۱. وسط؛ مرکز؛ میان؛ نیمه، نصفه
در وسط/ در میان (اتاق)
in der Mitte (des Zimmers)
مرکز/ وسط دایره
die Mitte eines Kreises
در نیمه/ وسط راه برلین و هامبورگ
in der Mitte zwischen Berlin und Hamburg
او را در میان گرفتیم؛ [نیز:] در دو طرف او نشستیم
wir nahmen siie in unsere Mitte
۲. اواسط/ نیمه ی ماه اکتبر، وسط های اکتبر [عا]
Mitte Oktober u.Ä.
اواسط سی سالگی است، او حدود سی و خورده ای سال سن دارد
er ist Mitte 30
تا اواسط هفته آینده
bis Mitte nächster Woche
در اواسط سده ی هیجدهم
in der Mitte des 18. Jahrhunderts
۳. (حد) اعتدال، میانه روی
das rechte Maß
سیاست اعتدال
eine Politik der Mitte
حد اعتدال، حد وسط
die goldene Mitte
حد اعتدال را نگه داشتن، افراط و تفریط نکردن، میانه روی کردن
die (goldene) Mitte halten
۴. میان، جمع
Gruppe, Kreis
کسی از (میان) آنان
einer aus ihrer Mitte
از میان ما رفت، جمع ما را ترک گفت، درگذشت
er wurde aus unserer Mitte gerissen geh.