Liebe
die۱. محبت، دلبستگی، (عشق و) علاقه، عشق، مهر، حب؛ ارادت؛ [در ترکیب اغلب:] ــ دوستی؛ ــ خواهی، ــ طلبی
unz.
مهر مادری، محبت مادرانه
die mütterliche Liebe
محبت کسی را به خود جلب کردن، دل کسی را به دست آوردن
jmds. Liebe gewinnen
دلبستگی/ علاقه به والدین
die Liebe zu den Eltern
کاری را از روی علاقه/ ارادت به کسی انجام دادن
etwas aus Liebe zu jmdm. tun
عشق پرشور
leidenschaftliche Liebe
عشق افلاطونی
platonische Liebe
(عشق و) علاقه به موسیقی
die Liebe zur Musik
از روی علاقه به نفس امر
aus Liebe zur Sache
عشق به میهن، میهن دوستی، وطن دوستی، حب وطن
die Liebe zur Heimat; Heimatliebe
نوع دوستی، انسان دوستی
die Liebe zum Nächsten; Nächstenliebe
عدالت خواهی
die Liebe zur Gerechtigkeit
کاری را از روی عشق و علاقه [نیز:] با دلسوزی انجام دادن، کاری را با صبر و علاقه ی زیاد انجام دادن
etwas mit (viel) Liebe tun
این نشانه ی عشق و علاقه ی او نسبت به پدر و مادرش است
das ist ein Zeichen seiner Liebe zu seinen Eltern
با جان و دل
mit Lust und liebe
لطف کن و ...، محبت بفرما و ...، لطفی در حق من بکن و ...؛ بی زحمت، لطفا
tu mir die Liebe und ...
لطف بفرمایید، ممنونم
tun Sie mir die Liebe!
با تمام ارادتی که دارم
mit aller Liebe
۲. عشق
(Geliebte, Geliebter)
عشق اول من
meine erste Liebe
۳. رابطه ی عشقی
Liebschaft
روسپیگری
käufliche Liebe
جماع کردن، رابطه ی جنسی برقرار کردن
Liebe machen