Leute
die۱. مردم
Pl.
می داند با مردم چطور رفتار کند
er kann gut mit den Leuten umgehen
با مردم و سرزمینشان آشنا شدن
Land und Leute kennen lernen
(مردم) می گویند
die Leute sagen ...
مردم/ دیگران چه خواهند گفت؟
was werden die Leute sagen?
خرج کردن
unter die Leute bringen ugs., scherzh. (Geld)
(بین مردم) پخش کردن/ انتشار دادن، توی دهن ها انداختن [عا]
unter die Leute bringen (Gerücht usw.)
معاشرت کردن، با مردم رفت و آمد داشتن
unter die Leute gehen/ kommen
۲. کسان؛ آدم ها، اشخاص، افراد؛ مردم؛ نفر؛ آدم؛ (بر و) بچه ها
Pl.; einzeine
این ها کی اند/ چه کسانی اند/ چه جور آدم هاییند؟
was sind das für Leute?
پیرها، آدم های پیر
die alten Leute
غریبه ها، مردم/ آدم های غریبه؛ دیگران
fremde Leute
هستند کسانی/ عده ای که
es gibt (manche) Leute, die
عده ی زیادی، خیلی ها [عا]
viele Leute [behaupten]
چند نفری بیشتر نیامده بودند، عده ی بسیار کمی آنجا بودند
es waren nur wenig Leute da
ما برای این کار به اندازه ی کافی آدم نداریم
wir haben nicht genug Leute dafür
گروهبان و نفراتش
der Feldwebel mit seinen Leuten
گوش کنید مردم؛ گوش کنید بر و بچه ها
hört mal zu Leute!
۳.
خانواده ی من
meine Leute (Familie)