Hose
die۱. شلوار
شلوار گشادی پوشیده بود/ پایش (کرده) بود [عا]
er trug eine weite Hose/ weite Hosen
شلوار کوتاه؛ [زنانه نیز:] تنکه، شورت، شلوارک
kurze Hose(n)
بچه توی شلوارش شاشیده است
das Kind hat in die Hose gemacht
آقای خانه اوست، او (این خانم) رئیس خانواده است (روی خانواده تسلط دارد)
sie hat die Hosen an ugs.
کسی را ادب کردن؛ [نیز:] کسی را کتک مفصلی زدن
jmdm. die Hosen stramm ziehen
تنبان خود را زرد کردن
in die Hose(n) machen auch fig.
با عدم موفقیت رو به رو بودن، عملی نشدن، انجام نشدن
in die Hose(n) gehen
از ترس به خود ریدن (از ترس زرد کردن)
die Hose(n) gestrichen voll haben (sich vor Angst in die Hose(n) machen)
بچه ای را تنبیه کردن (کتک زدن)
einem Kind die Hosen stramm ziehen
سوت و کور بودن؛ خسته کننده بودن
tote Hose sein
سگ زرد برادر شغال است؛ چه علی خواجه چه خواجه علی
das ist Jacke wie Hose!