Hilfe
die۱. کمک؛ یاری؛ مدد؛ امداد؛ مساعدت؛ [نیز:] حمایت
unz.
من بهکمکِ شما احتیاج دارم
ich brauche Ihre Hilfe
خیلی بهمن کمک کرد، برایم کمکِ بزرگی بود
er war mir eine große Hilfe
کمکهای/ امدادهای پزشکی
ärztliche Hilfe
کمکِ/ حمایتِ مالی
finanzielle Hilfe
بدونِ کمکِ دیگران، بتنهایی، تنها، خود، خودش
ohne fremde Hilfe [kann er noch nicht gehen]
بهکمکِ دیگران
mit fremder Hilfe
بهیاری/ بهمددِ خداوند
mit Gottes Hilfe
کمک (کنید)!
(zu) Hilfe!
(فریادزدن و) کمکخواستن، کمک طلبیدن
um Hilfe rufen/ schreien
از کسی تقاضای کمک کردن، از کسی کمکخواستن
jmdn. um Hilfe bitten
بهکسی کمککردن/ یاریرساندن
jmdm. Hilfe leisten/ bringen
در این هنگام از جای دیگری کمک رسید
da kam Hilfe von einer anderen Seite
از کسی کمکخواستن/ استمدادطلبیدن/ مددخواهیکردن، کسی را به کمک طلبیدن
jmdn. zu Hilfe rufen
بهکسی کمککردن؛ بهیاریِ کسی رفتن/ آمدن؛ بهدادِ کسی رسیدن
jmdm. zu Hilfe kommen
با استفاده از، بهکمکِ؛ با بهرهگیری از
mit Hilfe Gen.; mit Hilfe von
من به کمکش محتاجم
ich bin auf seine Hilfe angewiesen
از ترس داد زدن و کمک خواستن
aus Angst um Hilfe schreien
۲. کمکهای نخستین/ اولیه
Erste Hilfe
کمکهای نخستین انجامدادن
Erste Hilfe leisten
۳. کمک؛ خدمتکار
(Haushaltshilfe, Küchenhilfe usw.)
۴. همکار؛ کمک کننده