wort dictionary
FADE

Herr

der
Plural: Herren
Genitiv: n

۱. آقا؛ جنابِ آقا؛ جناب؛ حضرت؛ قربان؛ [در ترکیب اغلب:] مردانه؛ آقایان

allg.

مثال‌ ها:

آقای مسنی، آقای نسبتاً پیری

ein älterer Herr

آقایی می‌خواهد شما را ببیند

ein Herr möchte Sie sprechen

این آقا کیست، ایشان کی هستند؟

wer ist dieser Herr?

سلام آقای مولر!

guten Tag, Herr Müller!

بله آقا، بله قربان

ja, mein Herr!

آقایانِ/ آقای محترم، آقایانِ/ آقای عزیز

meine Herren/ Herr!

جنابِ استاد

Herr Professor!

(جنابِ) آقای رئیس؛ [نیز:] جنابِ آقای رئیس‌جمهور

Herr Präsident!

حضراتِ/ آقایانِ روزنامه‌نگاران

die Herren Journalisten auch iron.

پدرِ محترمتان

Ihr Herr Vater

(دستشوییِ) آقایان

Herren (H) (Toilette)

خانم ها و آقایان!

meine Damen und Herren!

جناب آقای ...!

sehr geehrter (verehrter) ...

۲. مالک؛ صاحب؛ آقا؛ ارباب؛ بزرگ، رئیس؛ خداوند؛ حاکم؛ سرور

(Gutsherr, Dienstherr usw.)

عبارات کاربردی:

آقای/ اربابِ خود بودن، آقابالاسر نداشتن [عا]

sein eigener Herr sein

۳. خدا؛ خداوند

unz.; Rel.

مثال‌ ها:

خدا را به‌یاری طلبیدن

(Gott,) den Herrn anrufen

خداوندِ ما عیسی‌مسیح

der Herr Jesus

۴. مسلط بودن بر؛ چیزی در اختیارِ کسی بودن، اختیارِ چیزی را داشتن؛ چیزی را مهارکردن

Herr sein über Akk.; Herr sein Gen.

مثال‌ ها:

دیگر جلوِ خود را نمی‌تواند بگیرد، دیگر بر خود مسلط نیست

er ist nicht mehr Herr über sich selbst

اختیارش دستِ خودش نیست، دیگر نمی‌داند چه می‌کند

er ist nicht Herr seiner Sinne

بر اوضاع مسلط بودن

Herr der Lage sein

احساسهای خود را مهارکردن، بر (احساسهای) خود مسلط شدن/ غلبه‌کردن

seiner Gefühle Herr werden